دستهاى تو
تصميمم بود
بايد میگرفتم و
دور میشدم...از: شمس لنگرودى
۰۲ آبان، ۱۳۹۴
۲۹ خرداد، ۱۳۹۴
رونویسی عاشقانهها - 42
چتر کهنهی پدربزرگ منم
برف خوشنمای نقرهبار تویی.
واگن سیاهِ مانده از نبرد منم
ایستگاه اول بهار تویی.
در تو آسمان - به خلوتی لطیف - خفته است...
من مسیر ناگزیر زندهرود...
بخشی از شعر: م.ع. سپانلو
رونویسی از حیرانیها - 37
هر که میمیرد
از حافظهی ما چیزی میکاهد
برف میریزد و از خاطره میافتد...
بخشی از شعر: م.ع. سپانلو
۰۳ خرداد، ۱۳۹۴
رونویسی از تنهاییها - ۳۹
خانهای دوخوابه
برای جمعیتی تکنفره...
تا دست بو میکشد
تنهایی میوزد
بخشی از شعر: محسن بوالحسنی
برای جمعیتی تکنفره...
تا دست بو میکشد
تنهایی میوزد
بخشی از شعر: محسن بوالحسنی
رونویسی تراژدی - ۴۴
آرزوهای کوچکی داشتم
و فکر نمیکردم یک روز
از واژهی معاش بترسم
میخواستم نمیرم
و دختری داشته باشم
به نام سُرمه
که به طعم گلها دست بزند
تا من
از صدای جفتگیری گربهها نترسم...
میخواستم نمیرم.
شعر: محسن بوالحسنی
و فکر نمیکردم یک روز
از واژهی معاش بترسم
میخواستم نمیرم
و دختری داشته باشم
به نام سُرمه
که به طعم گلها دست بزند
تا من
از صدای جفتگیری گربهها نترسم...
میخواستم نمیرم.
شعر: محسن بوالحسنی
اشتراک در:
پستها (Atom)