۰۱ آبان، ۱۳۹۰

رونویسی از تنهایی‌ها - 23

در این گوشه از جهان
من از عقل جن نیز
فرسنگ‌ها دورم...



تکه‌ای از شعر: عباس صفاری

۱۹ مهر، ۱۳۹۰

رونویسی امیدواری‌ها - 7

صلح یعنی عطر غذا در شامگاهان
صلح یعنی این که ماشینی دم در خانه‌ات توقف کند
و تو وحشت نکنی
صلح یعنی آن که در خانه‌ات را می‌کوبد
کسی نباشد جز یک دوست



یانیتس ریتسوس
ترجمه‌ی: احمد پوری

۱۱ مهر، ۱۳۹۰

رونویسی تراژدی - 19

دیوانگی که گریه ندارد
مزّه‌ی غصه که زیرِ دندانت رفت... دیگر رفت
مثل این که آدمِ آدم بروی روی مین و ترقوّه برگردی
 
و این که گفتی: برایت و ان یکاد بخوانم و فوتت کنم
نقلِ جنینِ سیاه‌مستِ توی الکل بود... 
 
 
تکه‌ای از شعر: علی مسعودی‌نیا