۲۳ شهریور، ۱۳۹۳

رونویسی فریادها - 32

سرنوشتم به بال کبوترها گره خورده؛
سنگی می‌زنند
یکی می‌میرد
باقی تا آخر عمر
قلب‌شان تندتر می‌زند...

از: سعید برآبادی

هیچ نظری موجود نیست: