۰۵ دی، ۱۳۹۱

رونویسی فریادها - 16

مادرم
سفره را وا نکرده جمع کرد گفت:
"جای بوی نان وعطر چای
بوی نفت می‌دهد.
بوی نفت، بوی نعمتی که رفت می‌دهد."


شعر: بیوک ملکی


هیچ نظری موجود نیست: