۲۹ خرداد، ۱۳۹۴

رونویسی از حیرانی‌ها - 38

حرفه‌ی عشق محال
جُستن میکده‌ای مفقود است

بخشی از شعر: م.ع. سپانلو

رونویسی عاشقانه‌ها - 42

چتر کهنه‌ی پدربزرگ منم
برف خوشنمای نقره‌بار تویی.
واگن سیاهِ مانده از نبرد منم
ایستگاه اول بهار تویی.
در تو آسمان - به خلوتی لطیف - خفته است...

من مسیر ناگزیر زنده‌رود...


بخشی از شعر: م.ع. سپانلو

رونویسی از حیرانی‌ها - 37

هر که می‌میرد
از حافظه‌ی ما چیزی می‌کاهد

برف می‌ریزد و از خاطره می‌افتد...


بخشی از شعر: م.ع. سپانلو