۲۲ فروردین، ۱۳۹۳

رونویسی از حیرانی‌ها - 34

دو

در سر
سه خیال داشتم
مثل درختی
که در خود
سه زاغچه دارد
---------------

چهار 

یک مرد و یک زن
یک وحدت
یک مرد، یک زن، و یک زاغچه
همچنان یک وحدت
------------------

هفت

آی
مردان باریک اندام حدامی
از چه روی پرندگانی زرین‌بال
اندیشه می‌کنید
مگر آن زاغچه را نمی‌بینید
که در حوالی همسران‌تان
پرسه می‌زند
---------------

هشت 

الفاظ فاخر بسیار می‌دانم
و اوزان زلال فراموش ناشدنی
و این را نیز می‌دانم
که زاغچه سهیم است
در آنچه که می‌دانم
-----------------

نه

هنگامی که زاغچه پر گشود
جدار دایره‌ای را
از دوایر بسیار
شیار زد
-----------------

دوازده 

رودخانه‌ای در گذر است
زاغچه‌ای باید
به پرواز در آمده باشد
--------------------


از:
سیزده شیوه نگریستن به زاغچه
والاس استیونس
ترجمه: عباس صفاری

هیچ نظری موجود نیست: