۲۵ مهر، ۱۳۹۱

رونویسی از شکل مضحک دنیا - 24

تعويض پوشك چنگيز جيغ ندارد و ويغ
پانسمان پاي زخمي تيمور قال ندارد و قيل
خون لخته شده از ترس را بالا نمي‌آوَرد از گلو
بهرام شهرام نمي‌دانم چرا؟
زيرا اقاقي‌ها آجرها تخم گذاشتند تند تند
سايه‌ها تكثير شدند آجر به دست و
پريدم از خواب:
قيل و قال جيغ و ويغ بوق سگ اگزاز گراز
گاز وَ ترمز بع‌بعِ بزغاله و بز قيژ‌قيژ و
نمي‌دانم چرا ــــــ


بكت به دادمان نرسد كافكا حاضر است 




 تکه‌ای از شعر: علی باباچاهی

رونویسی از شکل مضحک دنیا - 23

تفنگ هم به خودش شلیك نمی‌كند
باطل كردنِ طلسمِ خشاب هم حساب و كتابي دارد
بايد فكري كرد ذكري كرد
و تفأل كرد به ديوان شاعري كه قيافه‌اش خيلی مشكوك است
زير پوست پياز بايد دراز كشيد

و آنقدر گريه كرد كه تمساح حسوديش بشود



تکه‌ای از شعر: علی باباچاهی

رونویسی تراژدی - 23

سیب سفیدی/ تنها
گوشه‌ی بشقابی را روشن کرده‌ست
و کف دستی که به تدریج
تاریک می‌شود
از نفس تختخواب فلزی




تکه‌ای از شعر: علی باباچاهی

۱۱ مهر، ۱۳۹۱