«تو یک چیز بدیهی میخواستی: آپارتمانی ساکت، با دکوری آرامشبخش و مناسب خانواده، مثل آپارتمانهایی که دیگر خانوادههای هم طبقهی تو و هم چنین من داشتند ... اما معنی این تصویری که تو از آپارتمان میساختی، چه بود؟ معنیاش این بود که تو با دیگران تفاهم داشتی اما با من نداشتی ... این دیگران وقتی ازدواج میکنند کمابیش اشباعاند و زناشویی از نظر آنها آخرین لقمهی بزرگ و چرب و نرم است. از نطر من این طور نیست. من اشباع نیستم. من کاسبی راه نیانداختهام که قرار باشد، زندگی زناشویی سال به سال گسترش بیشتری پیدا کند. من نیاز به آپارتمانی برای همیشه ندارم که بخواهم از درون آرامش مرتب و منظماش این کسب را پیش ببرم. اما مسئله فقط این نیست که من به چنین آپارتمانی نیاز ندارم. چنین آپارتمانی مرا میترساند. من سخت تشنۀ کارم هستم ... روابطام در اینجا اما در جهت مخالف کارم است و اگر از درون همین روابط آپارتمانی را مطابق میل تو سروسامان بدهم، معنیاش این است که ... تلاش میکنم این روابط را برای تمام عمرم حفظ کنم و این یعنی بدترین چیزی که ممکن است دامنگیرم بشود.»
ترجمه: ناصر غیاثی
توضیح مترجم:
پارهای از ترجمهی کتاب الیاس کانهتی "محاکمهی دیگر، نامههای کافکا به فلیسه" که در حال انجام آخرین ویرایشاش هستم. [در ترجمهای که در بالا آوردیم] کافکا به عنوان یک مثال مشخص از مشکلات بین خودش و فلیسه، به تفصیل از عدم توافقشان در مورد آپارتمان حرف میزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر