۰۵ فروردین، ۱۳۹۲

رونویسی از شکل مضحک دنیا - 27

رفتم اصفهون. نصیب هیچ خونه‌ای نشه، فاتحه. نه زاینده‌رود دیدم، نه سی و سه پلی، نه خاجویی، نه جلفایی، هیچی. ده دیقه رفتم تا دم میدون نقش جهون صدای جلنگ جلنگ درشکه شنیدم اومدم.
اما چیزهای جدیدی آموختم:
اصفهونی‌ها به قبرستون می‌گن بیابون، بعد می‌ری می‌بینی چه باغ سرسبزیه.
به مادرشوهر می‌گویند خارسو (اینو قبلن می‌دونستم) اما به مادرزن هم می‌گویند خارسو و آدم یاد تئاتر شهر می‌افتد.
به همسر برادرشوهر می‌گویند یاد، مثل یادگاری، می‌گن یادم اومد یادم رفت.


بخشی از نوشته: گیتی

۱ نظر:

Unknown گفت...

به قبرستون نمیگیم بیابون! اسمش باغ رضوانه اتفاقا! مث تهران که میگن بهشت زهرا! ما میگیم باغ رضوان!
به خانوم برادر شوهر هم میگیم یاد, هم جاری :))