۰۵ آذر، ۱۳۹۲

رونویسی فریادها - 23

- در قلمرو اندیشه‌ورزی، بُزدلی و تنبلی فکری مهم‌ترین عوامل حماقت هستند.

- جلوه‌ی بارز تنبلی فکری در فعالیت‌های روشنفکرانه‌ی سازمان‌یافته و غیر سازمان‌یافته، الگوبرداری است.

- ترس از مجازات به بزدلی فکری می‌انجامد.

- ساده‌سازی نتیجه‌ی مستقیم تنبلی فکری و تسلط نداشتن به مهارت‌های تفکر انتقادی است.

از "درآمدی بر تفکر انتقادی"، نشر دات، حسن قاضی‌مرادی

۰۳ آذر، ۱۳۹۲

رونویسی از تنهایی‌ها - 31

با همین بازی‌ها
شروع شد
با همین صندلی‌ها
که هرگز به تعداد ما نبود
و ما
با هر سوت داور
تنهاتر شدیم

از: یاور مهدی‌پور

رونویسی فریادها - 22

از هوا حرف می‌زنی
از تقلای باد بر موهایت
و نمی‌دانی همین خیابان که با تو خندیده است
چه بر سر پلک‌های من
خواهد آورد

از: یاور مهدی‌پور

رونویسی تراژدی - 36

تو نیستی
تو نبودی
تو را نوح به کشتی‌اش راه نداد
و ما ملت آن ناخداییم
که بی تو
هیچ‌کجای جهان پهلو نخواهد گرفت

از: یاور مهدی‌پور

۳۰ آبان، ۱۳۹۲

رونویسی از شکل مضحک دنیا - 34

همان اویل برای لورنس معلوم شد که با توجه به ارتباطی که تقریبا در تمامی فرهنگ‌ها بین دایره، زنانگی و کمال هست، "بیسکوئیت"اش باید گرد باشد نه مربع.
به همین ترتیب لازم بود که قطعات کوچک کشمش و تراشه‌های کاملا شکلاتی داشته باشد تا حس دل‌خوشی مهربانانه‌ای را منتقل کند و از خامه استفاده نشود تا تداعی‌گر زوال نباشد.

از: خوشی‌ها و مصائب کار، فصل "تولید بیسکوئیت"، نوشته‌ی آلن دوباتن، ترجمه‌ی مهرناز مصباح، نشر به‌نگار

۲۵ آبان، ۱۳۹۲

رونویسی از شکل مضحک دنیا - 33

سه استکان برنج
پنج استکان پُر
آب
قدری نمک

اول برنج را می‌شوییم
بعد
پنج استکان در آن، آب
بعد نمک
و بعد
روی چراغ و جوش ملایم

امشب دوباره این شکم پیچ‌پیچ من
دارد عزا به جای غذا

از بس‌که تخم مرغ شکستم، دیگر
مرغان خانگی هم
با احتیاط می‌گذرند از کنار من

گاهی ناهار و شام
در کافه‌ای حقیر
و گاهی در خانه‌ی رفیقی

حس می‌کنم من اینجا
در غربت
درد گرسنگی را
حتا
من می‌توانم امشب
بنشینم و بگویم
شعری برای قحطی و فقر و گرسنگی
در «هند» یا «بیافرا»

مادر چه چیز خوبی است

از: عمران صلاحی
مراغه، 20/ 11/ 50

۱۵ آبان، ۱۳۹۲

رونویسی عاشقانه‌ها - 37

گمان می‌کنی آیا
اگر چنین در آغوشت بگیرم و
در آفتابی‌ترین روز پنهان شویم

عصر جمعه پیدایمان می‌کند؟

از: گراناز موسوی

رونویسی عاشقانه‌ها - 36

حتا اگر باد را به انگشت‌نگاری ببرند
رد بوسه‌ات را پیدا نمی‌کنند


از: گراناز موسوی

رونویسی تراژدی - 35

حتا تمام ابرهای جهان را به تن کنم
باز ردایی به دوشم می‌افکنند
تا برهنه نباشم

از: گراناز موسوی

رونویسی امیدواری‌ها - 21

نمی‌خواهم تخت جمشید باشم مردم در من عکس بگیرند
می‌خواهم قلعه قورتان باشم
در کویری گمنام
دور از چشم میراث فرهنگی
چند خانواده در من زندگی کنند


از: مریم اسحاقی

رونویسی فریادها - 21

چیزی به رشت نمانده‌ام
می‌خواهم چنان با لهجه‌ی شمالی هق هق کنم
که باران
چتری بر سرم بگیرد


از: مریم اسحاقی